صادق راهنمایی توجه ویژه ای به فرهنگ عامه داشت
به گزارش خیمه نیوز، فاطمه مدرسی در گفت وگو با خبرنگاران ، با بیان اینکه استفاده به وفور از عناصر فرهنگ عامه در داستان های صادق راهنمایی محسوس است، شرح داد: صادق راهنمایی اهل تحقیق و تفحص در فرهنگ عامه و فولکلور بود و در داستان های خود نیز از این عناصر استفاده می کرد. وی در تمام آثارش کم و بیش اشاره هایی به آداب و رسوم و اعتقادات، اشعار و ترانه های عامیانه، زبان عامیانه و ضرب المثل ها داشته است.
مدرسی بعلاوه با تاکید بر اینکه راهنمایی به آداب و رسوم و اعتقادات اجتماعی و فرهنگی، پزشکی و خرافی و مذهبی توجه داشته است، اضافه نمود: به عنوان نمونه به خرافه بدقدم بودن نوزاد هنگام تولد این گونه پرداخته است او از هردو آنها پیش مادرش سیاه بخت تر بود؛ چون پیش از اینکه به جهان بیاید پدرش مرد و مادری به او سرزنش می کرد که تو سر پدرت را خورده ای و او را بدقدم می دانست.
این پژوهشگر ادبی به استفاده صادق راهنمایی از اشعار عامیانه و ضرب المثل ها نیز اشاره نمود و گفت: به عنوان نمونه می توان به استفاده راهنمایی از شعر اگرچه پیرم و می لرزم/ به صدتا جوون می ارزم در داستان محلل و نیز استفاده از ضرب المثل های آردم را بیختم و الکم را آویختم و آه ندارم که با ناله سودا کنم در مرده خورها اشاره نمود. وی بعلاوه از گویش های محلی در داستان های خود استفاده نموده است گالش کوری آه های له له/ بویشیم بجار آه های له له
وی با تاکید بر اینکه توجه به شخصیت ها و استفاده از زبان خاص آنها از ویژگی های برجسته سبکی راهنمایی است، اضافه نمود: راهنمایی با توجه به نوع شخصیت از عناصر فرهنگ عامه بهره گرفته و در میان داستان هایش در علویه خانم و مرده خورها از این عناصر بیشتر استفاده نموده است.
مدرسی به استفاده صادق راهنمایی از زبان شکسته نیز اشاره نمود و گفت: وی توانسته با حذف و ابدال واج ها لحن عامیانه ای به داستان هایش بدهد. به عنوان نمونه در علویه خانم دفه را به جای دفعه به کار برده هر دفه پرده داری می کردیم دس کم شیش هفت قرون جمع می شد و در همان داستان واز را به جای باز استفاده نموده نذار دهنمو واز کنم.
وی بعلاوه با بیان اینکه صادق راهنمایی از واژه ها و ترکیب های زبان عامیانه در بسیاری از آثارش استفاده نموده، شرح داد: در این مبحث به عنوان نمونه می توان به واژه چاپولباز به معنی حقه باز در علویه خانم زنیکه چاپولباز آپاردی چه خبره؟ و اوخ اوخ در کتاب حاجی آقا حاجی جابه جا شد، سرش را تکان داد: اوخ... اوخ... اوی و ترکیباتی مثل کروچ کروچ در سگ ولگرد ته دیگ را با چه لذت و اشتهایی کروچ کروچ می جوید، بعلاوه فعل مرکب مانند شکراب شدن در کتاب زنده به گور از دیشب میانه آنها سخت شکراب شده بود اشاره نمود.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران